جدول جو
جدول جو

معنی بستری شدن - جستجوی لغت در جدول جو

بستری شدن
مریض شدن و در رختخواب ماندن از شدت بیماری و درد بستری گشتن بستری گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
بستری شدن
بستری گشتن، بیمار شدن، مریض شدن، ناخوش گردیدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بستری شدن
العلاج في المستشفى
تصویری از بستری شدن
تصویر بستری شدن
دیکشنری فارسی به عربی
بستری شدن
Hospitalization
تصویری از بستری شدن
تصویر بستری شدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بستری شدن
hospitalisation
تصویری از بستری شدن
تصویر بستری شدن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بستری شدن
kulazwa hospitalini
تصویری از بستری شدن
تصویر بستری شدن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بستری شدن
ہسپتال میں داخلہ
تصویری از بستری شدن
تصویر بستری شدن
دیکشنری فارسی به اردو
بستری شدن
হাসপাতালে ভর্তি
تصویری از بستری شدن
تصویر بستری شدن
دیکشنری فارسی به بنگالی
بستری شدن
입원
تصویری از بستری شدن
تصویر بستری شدن
دیکشنری فارسی به کره ای
بستری شدن
hastaneye yatış
تصویری از بستری شدن
تصویر بستری شدن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بستری شدن
入院
تصویری از بستری شدن
تصویر بستری شدن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بستری شدن
אשפוז
تصویری از بستری شدن
تصویر بستری شدن
دیکشنری فارسی به عبری
بستری شدن
अस्पताल में भर्ती
تصویری از بستری شدن
تصویر بستری شدن
دیکشنری فارسی به هندی
بستری شدن
rawat inap
تصویری از بستری شدن
تصویر بستری شدن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بستری شدن
การเข้ารักษาในโรงพยาบาล
تصویری از بستری شدن
تصویر بستری شدن
دیکشنری فارسی به تایلندی
بستری شدن
ziekenhuisopname
تصویری از بستری شدن
تصویر بستری شدن
دیکشنری فارسی به هلندی
بستری شدن
hospitalización
تصویری از بستری شدن
تصویر بستری شدن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بستری شدن
ricovero in ospedale
تصویری از بستری شدن
تصویر بستری شدن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بستری شدن
hospitalização
تصویری از بستری شدن
تصویر بستری شدن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بستری شدن
住院
تصویری از بستری شدن
تصویر بستری شدن
دیکشنری فارسی به چینی
بستری شدن
hospitalizacja
تصویری از بستری شدن
تصویر بستری شدن
دیکشنری فارسی به لهستانی
بستری شدن
госпіталізація
تصویری از بستری شدن
تصویر بستری شدن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بستری شدن
Krankenhausaufenthalt
تصویری از بستری شدن
تصویر بستری شدن
دیکشنری فارسی به آلمانی
بستری شدن
госпитализация
تصویری از بستری شدن
تصویر بستری شدن
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشتری شدن
تصویر مشتری شدن
خریدار شدن خریدار چیزی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپری شدن
تصویر اسپری شدن
بپایان رسیدن تمام شدن کامل شدن خاتمه یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بستری گشتن
تصویر بستری گشتن
مریض شدن و قادر بحرکت نگشتن بستری گردیدن بستری شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسترد شدن
تصویر مسترد شدن
پس داده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بستری کردن
تصویر بستری کردن
مریض را خواباندنخواباندن بیمار در بیمارستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بستری کردن
تصویر بستری کردن
Hospitalize
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بستری کردن
تصویر بستری کردن
госпитализировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بستری کردن
تصویر بستری کردن
ins Krankenhaus einweisen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بستری کردن
تصویر بستری کردن
госпіталізувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بستری کردن
تصویر بستری کردن
hospitalizować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بستری کردن
تصویر بستری کردن
دیکشنری فارسی به چینی